- کاش میدانستم باید براشان کجا را بگردم
- چند کلمهی خودمانی و بیحوصله من باب آن چه سررسیدها میگویند.
- آه.
- و میدانم که میدانی
- سال ِ یک.
- نگو که این ها را تنت بلد نیست. درد، از جان است؛ همیشه
- واژه ای دقیق تر برای موقعیت «سقوط»
- زمستان آفتابی ِ صفر یک
- کشف و شهود واضحات
- یک خبر کوتاه، که چند روزیست قلبم مدام زیرنویسش میکند.