فراتر از هذیان حتی!

ساخت وبلاگ

"باز میروم به پاتوقمان در خیال و وهم"

رو برویت نشسته ام و خیره شدم به چشم هات و ازشان گندم میچینم.خوب که از چیدن گندم سیر شدم،آرام آرام از سراشیبی مژه هات لیز میخورم پایین.قدم به قدم گونه هات را میبوسم.به لب هات که میرسم جانی تازه میکنم،شرابی مینوشم و باز راه می افتم.کوه شانه هات تنها بلندی دنیاست که  ترسی ازشان ندارم.پایین می آیم.پایین و پایین تر.لابلای انحنای انگشت هات لم میدهم.بند بندشان را بغل میکنم.

ناگهان

سقوط میکنم.

فنجان قهوه را برمیداری.

مینوشی.

تمام که شد،بلند میشوی و میروی.

تو سال هاست رفته ای

و من سال هاست سقوط کرده ام

و هوا سال هاست بارانی ست

و فنجان خالی قهوه سال هاست روی میز مانده

و کافه سال هاست تعطیل شده

و  و  و


+از خانه که می ایی
دستمالی سفید
پاکتی سیگار
گزیده شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ...

.
میان راه فقط صدای تو نشانی ستاره بود
که راه را بی دلیلِ راه جسته بودیم
بی راه و بی شمال
بی راه و بی جنوب
بی راه و بی رویا ...
من راه خانه ام را گم کرده ام
اسامی آسان کسانم را
نامم را
دریا و ..
دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد ...

"سید علی صالحی"

+بی آنکه ربطی بین هذیان بالا و شعرهای پایینش باشد؛"ناراحتم از اینهمه بی ربط"!
چه خواهد کرد با ما عشق..؟...
ما را در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eotagh8 بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 3:37