چه خواهد کرد با ما عشق..؟

متن مرتبط با «نقطه جی در مردان» در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ نوشته شده است

نگو که این ها را تن‌ت بلد نیست. درد، از جان است؛ همیشه

  • کجاست آن بارقه ی نوری که توان را چنان که به پاهام بدواند، که افت و خیز زیستن را از خاطر ببرم و تشنگی به رگ هام آن چنان سرازیر شود که دویدن را، بی ترس دویدن را، بی تردید دویدن را، بی خستگی دویدن را، جرعه جرعه بنوشم؟  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عنوان ها ترسناک از آب درآمدند، پس لطفا این پست را بی عنوان بپذیرید

  • احساس میکنم فاخته ی درونم به جایی دور کوچ کرده. یا بزرگ شده و تغییر کرده (اصلا هم مهم نیست که فاخته ها جوجه مرغ نیستند و به آن معنا تغییر نمی‌کنند!) دلم نمیخواهد به این فکر کنم که مرده است، اما گمان میکنم که شاید دیگر هرگز به قلب و ذهن و دستم باز نگردد و این را نمیخواهم. فاخته را دوست دارم. بیش از هر من دیگری درون خودم. و خانه ی فاخته را، بیش از هر مامن دیگری برای خودم.  و اگر فاخته برای همیشه برود، این خانه هم برای همیشه مسکوت میشود، این را نمیخواهم. واقعا نمیخواهم.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در مدح ِ بیشتر بودن، و نه هیچ چیز دیگر

  • [این متن آنچنان که باید در تنور ذهن پخته نشده اما چنان ناگهانی بر قلب و دستم هجوم آورد که چاره ای جز روشن کردن این ماسماسک و پهن کردن انگشتان بر دکمه های کیبورد برایم باقی نگذاشت.] چند دقیقه ی پیش ، بعد از دیدن صفحه ی پابلیک دوستی در اینستاگرام ، با خودم گفتم " اما تو گسترش جهان صغیر را به کبیر ترجیح میدهی. این را بعد از بیست سال بودن با تو فهمیده ام." آن دوست در صفحه ی پابلیک تازه راه اندازی شده اش هزار و خرده ای "دنبال کننده" دارد:). گاهی آن را قفل و گاهی باز میکند. و آن زمان که باز میکند میبینم که متن های پست هاش متن هاییست که من در همین یک سال اخیر چندین بار آن ها را دیده و خوانده ام. الغرض ، با ساختن این صفحه چه در درون او تغییر میکند؟ در خودش ، در افکارش ، در باورهاش و در قلمش حتی؟ اگر این هزار و خرده ای بشوند صد هزار و خرده ای چطور؟ آن گاه چه رخ میدهد؟ در درون او و یا حتی در عالم خارج؟ میدانی؟ ما سال هاست داریم گول میخوریم. قبل ما هم دیگرانی به شکل هایی دیگر گول خورده اند اما بعضی هم قسر در رفته اند. حالا ولی قسر در رفتن کار حضرت فیل است. ما بازی میخوریم. بازی چیزهایی را که حتی اندک وجودی هم ندارند و اگر هستند ، به واسطه ی بودن ماست، و ما آن چنان این را فراموش کرده ایم که تصور زندگی بدون آن ها برایمان نزدیک به محال است.ما بی آن ها دچار بحران های وحشتناکی میشویم و قطعا زندگی مان دیگرگونه خواهد شد.   چه میگفتم؟ از جهان صغیر و کبیر حرف میزدم. جهان صغیر وجود ماست و جهان کبیر عالمی که در بستر آنیم. و حالا ، این موجودات ِ بی وجودی که مارا و جهانمان را در بر گرفته اند که اند؟ چه اند؟ چه چیزی را بهتر میکنند؟ این بی وجود ها جز کاهش ممتد ِ هر وجودی چه خاصیتی دارند؟ ما را کوچک میکنند و جهان مارا به نابودی نزدیک تر. این ها را منی میگویم که از کودکی وسیله ی بازی ام ، وسیله ی شادی ام ، وسیله ی پیشرفتم را حتی ، در همین موجودات دیدم. و به آن ها وابسته ام. اما همیشه تلاشم را کرده ام که من سوارشان باشم نه آن ها سوار من. هرچند آنقدر ها هم موفق نبودم اما همین آگاهی خودش مثل یک ترمز است.ترمزی برای بیش از حد سواری ندادن به این بی وجود ها. فکرش را بکنید، اگر زمان ابن سینا و فارابی و ملاصدرا و که و که تکنولوژی همچون حالا بود چه میشد؟ آن ها به جای پیدا کردن کتاب ها پی دی اف آن ها را , ...ادامه مطلب

  • من ، در این شکل ِ حادثه؟

  • [آخرین باری که به واسطه ی خواندن، نوشته بودم ؛ بعد از سه دیدار بود.همین جا هم نوشته بودم.از فرط شیفتگی. و حالا سومین بار است که این کار را میکنم. و شاید به اعتبار ِ از بین رفتن آن دوی دیگر در سانحه ی , ...ادامه مطلب

  • و ضاق صدری

  • از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاری چون سبویی تشنه که اندر خواب بیند آب  و اندر آب بیند سنگ  دوستان و دشمنان را میشناسم من  زندگی را دوست میدارم مرگ را دشمن آه اما با که باید گفت  من دوستی دارم که خواهم از او به دشمن التجا بردن  +این شعر اخوان را باید از بر بود ، برای روزهایی که اینچنین سینه ی آدمی تنگ میشود ...:) , ...ادامه مطلب

  • سعی نکنید که سردربیاورید.شطح ِ ۲ شب‌به‌بعدی‌ ست

  • میدانی اینکه *دقیقا* بیست و دو خط بنویسی و در آنی پاکشان کنی یعنی چه؟یعنی دوباره هوای کندن به سر دارم.خدا بخیر کناد:) +آن ۲۲ خط هم البته شرحی از واقعه ای در رابطه با کندن بود.اما مجملش با اصل داستان هم‌آهنگ تراست.برای همین اینطور شد!:), ...ادامه مطلب

  • هرچند در اندازه اش نیستم

  • کاش زودتر این کفش ها را بکَنم. کاش این چُنین بروم؛حتی اگر به دیوار اتاق هیچکس میخ نشوم. این یک فرار نیست.واقعا نیست., ...ادامه مطلب

  • و تمام زندگی من در این بیت خلاصه شده

  • چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معمارا , ...ادامه مطلب

  • مِعراجِ مردانْ سرِ دار است .

  • نقلست که درویشی در آن میان ازو پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی پس فردا بینی آن روزش بکشتند.. و دیگر روزش بسوختند.. و سوم روزش به باد بردادند.. یعنی عشق اینست . + ندیمی غیر منسوب الی شیء من الحیف سقانی مثل ما یشرب کفعل الضیف بالض,مِعراجِ ...ادامه مطلب

  • چیزی در مایه های هذیان اعظم !

  • -کاش جان ادم ها مثل خانه بود.میشد کوبید و دوباره ساخت نه هزار بار.که تنها یکبار حتی -نیست؟ -هست؟ -هست. -نیست. -هست.همین خود تو چندبار توبه کردی و همه چز را هم مرتب کردی؟ -اما دوباره به هم ریختم. -کاش جان ادم ها نه مثل ساختمان،که مثلِ..نمیدانم مثل چه.مثل یک چیزی بود که میشد در تمیزی نگهش داشت.تا همیشه -نمیشود؟ -میشود. -میتوانی؟ -میتوانم. -توانسته ای؟ -نه -پس نگو.شاید نمیشود -میشود.حتی اگر هیچ کدام,هذیان ...ادامه مطلب

  • پدر ایران..

  • زیباترین و دلکش ترین خاطره ام از امام رضا علیه السلام اردوی سال سوم راهنمایی مان است. اولین روسری لبنانی بستن ها اولین چفیه از بازار رضا اولین دل کندن و گریه و بیرون انداختن گردنبند از پنجره ی قطار اولین صلوات شمار . من انموقع خیلی خرابکاری کرده بودم اما از ته دل یک سوال از امام پرسیدم و امام جوابم را دادند.این را فقط میگویم که بگویم اگر هم گناهکارید،مثل من گناهکار پررویی باشید:) فاخته  ,ایران.. ...ادامه مطلب

  • هیچ در هیچ نمانیم

  • اصلا حواسم به اخبار و تاریخ روزها نیست. و برای من چه غم انگیز تر از این؟ (میگذره دختر!فقط امسالو رد کن..!) در نتیجه دو نوشته ی از ته دل از وبلاگ فاطمه و فرزانه میگذارم جای هر حرفی از خودم فاطمه:دوست عزیز؛ من هم مثل تو متأسفم که در این مملکت به‌گه‌کشیده به دنیا آمده‌ام، اما می‌خواهم خواهش کنم کمی شع,نمانیم ...ادامه مطلب

  • تنها در تو به حیرت می نگرم |جانا| !

  • نه من سراغ شعر میروم نه شعر از من ساده سراغی گرفته است... سید علی صالحی , ...ادامه مطلب

  • در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست

  • ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟!.., ...ادامه مطلب

  • اندر احوالات این روزها

  • در یکی از روزهای ناب بهاری فکر تو و چند عدد منبع کاری!! مفتعلن فاعلات مفتعلن فع! +همینه دبگه!بالاخره فقط دو هفته مونده و تا نه شب مدرسه موندنم عوارض داره و اگه بکوب بشینی فرخی بخونی همین میشه دیگه! بر وزن یکی از قصاید فرخی خان هستن ایشون فاطمه خانم سرودنشون #فقط_برای_ثبت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها