هیچ در هیچ نمانیم

ساخت وبلاگ

اصلا حواسم به اخبار و تاریخ روزها نیست.

و برای من چه غم انگیز تر از این؟

(میگذره دختر!فقط امسالو رد کن..!)

در نتیجه دو نوشته ی از ته دل از وبلاگ فاطمه و فرزانه میگذارم جای هر حرفی از خودم

فاطمه:دوست عزیز؛ من هم مثل تو متأسفم که در این مملکت به‌گه‌کشیده به دنیا آمده‌ام، اما می‌خواهم خواهش کنم کمی شعور خرج کنی و دنبال علت‌های کلان اینهمه فاجعه باشی، و بی‌آنکه مداوم خودت را تا سطح گاو تقلیل بدهی و هیچ بپنداری و سردرگوشی برای هر بدبختی سری تکان بدهی و بروی دنبال خبر بعد، بلند شوی و بسازی. کاری که من می‌کنم. کاری که خیلی‌های دیگر می‌کنند. قدم‌هایی که برمی‌داریم تا یک تکه از تمام جهان را روی دست‌هایمان بالا ببریم، با جان، با خون، گرچه خودمان زیر آوار معشوقمان مانده‌ایم. زیر آوار وطن. 

ببین، جای چنگ و خون این دختربچه هجده ساله را روی تن کم‌جانش ببین. و این را بدان، نهایتا همه ما در یک دهکده زندگی می‌کنیم. زیر پتو خوابیدن و فحش دادن را من از تو بهتر بلدم. بلدی بلند شو، کاسه‌کوزه کسانی را بشکن که «انسان» را به سخره گرفته‌اند. من نگران نان شبمان نیستم.


فرزانه:
کلمات زیرِ دستم داغ می‌شوند، می‌سوزند، سیاه شده و از شرم می‌گریزند. متأسفم در سالگرد مشروطیت، تعبیر محترم و مناسبی در توصیف تصاویرِ وکلای مجلس نمی‌یابم...

|حسین دهباشی|

+و از این ها که بگذریم،مواجهه ی امروزم با این آیه-با چشمانی پف کرده و تن و جانی خسته-از مواجهه ی خودم با حقیقت خودم هم ترسناک تر بود:

و ان لیس للانسان الا ما سعی...

چه خواهد کرد با ما عشق..؟...
ما را در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ دنبال می کنید

برچسب : نمانیم, نویسنده : eotagh8 بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 19:33