دوباره امروز رسید..

ساخت وبلاگ

پارسال و پارسال ترها هیچوقت و هیچوقت دم دم های رحلت امام - که سخت به زبانم میچرخدو بیشتر دوست دارم شهادت صداش بزنم-اینقدر غم بر دلم نمی نشست 

امسال انگار میکنم که عزیز نزدیکی م را،  عزیز دلم،  اسطوره ام را از دست داده ام و این حس با اینکه بوی نویی میدهد اما عجیب آشناست برام

بوی دره گل زرد تمام فکرم را گرفته.دره ای که ندیدمش اما میدانم بساط تفکرات عمیق مردی از تبار نور، از سلاله ی رسول،آنجا پهن بوده.مردی که ندیدمش اما عجیب دلم تنگش است

اگر بود چه خون دل ها میخورد از دست خیلی ها..

فاخته..

از او:

_یاد باد آن روستای گل زرد!

دره های زرد

غم سرخ،غم سبز،غم زرد

غم رنگین پر و بال روح

غم یک دهقان،با آن همه درد

یاد باد آن روستای گل زرد

قله ی کوچک زرد

و نسیم مهربان اما سرد...

مرد با خود میگفت:

کاش غزل می نوشتم روزی 

نه به زیبایی حافظ

اما

واژه هایش همه درد...

یاد باد آن روستای گل زرد... 

_این بسیار خطرناک است که ما،درلحظه هایی،با دشمن خود، به توافقی موردی و کوتاه مدت برسیم.اینکار، نفس تقابل را لکه دار و بی اعتبار میکند و بسیار خطرناک است؛زیرا چنین موافقتی-که به ظاهر،ارزش عدالت خواهی و بزرگواری دارد-در باطن،جز میل به تسلیم شدن آبرومندانه به دشمن را حمل نمی کند.

چه خواهد کرد با ما عشق..؟...
ما را در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eotagh8 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 23:41