واگویه

ساخت وبلاگ

همانطور که با چادر روی تخت خاله دراز کشیده بودم و از خستگی رمق نفس کشیدن هم نداشتم داشتم فکر میکردم من واقعا برایم فرقی نمیکند که چه شود

من فلسفه را دوست دارم نه برای اینکه بشوم دکارت زمانم!همین که گاهی بنشینم و قشنگ فکر کنم و بعد بلند شوم و برای شام غذا درست کنم میتواند قشنگ باشد.

من زبان شناسی را دوست دارم نه برای اینکه بشوم  چامسکی ایران!همین که گاهی مابین حرف های تندتند ساخت دستوری از جمله هاشان بکشم بیرون برایم دوست داشتنی خواهد بود.

من جامعه شناسی دوست دارم نه برای اینکه بشوم ماکس وبر!همین که گاهی بدون هیچ دل مشغولی بیخودی روی صندلی مترو لم دهم و رفتار عابرها را تحلیل کنم لذت بخش خواهد بود.

من روانشناسی را دوست دارم نه برای اینکه بشوم فروید نو!همین که بفهمم حال بد دوستم از چیست و بتوانم بهترش کنم دلم را میخنداند.

من گرافیک را دوست دارم نه برای اینکه بتوانم بشوم برودی انقلابی!همین که بعد از کلی بالا پایین کردن، یک نفر رد شود و بگوید این چقدر قشنگ است خستگی را از جانم خواهد گرفت.

من حتی میتوانم عکاسی کنم حتی اگر بیننده ی همه عکس ها خودم باشم.

اصلا تصدقت بروم همه ی این هارا گفتم که بگویمت برای من هیچ مهم نیست که چه باشم.این برای کسی مهم است که «من»داشته باشد.هر که نداند خودت میدانی که این قردادست فقط برای اینکه بقیه ْحرف هام را-شاید-بفهمند اگرنه همه تویی.دردم از این است که نمیدانم چه میخواهی.دردم از این است که دمی،برای ثانیه ای حتی،نگاهت از کالبد عکس فراتر نمیرود و من،شاید بیش از همیشه،تشنه ی توام..تب دار توام..محتاج توام..کاش میشد بیایی برم داری با خودت ببری م.

خستم شاید.

دلتنگم شاید.

غمگینم شاید.

اما این ها همه تعابیریست از بی توییم.

من 

همه ی دردم این است که بی توام.

مال بد خریدن اسیب ندارد که..مرا بخر..تورا بخدا



فاخته ی تبیده!..



+خوشا بحال شما که شاعری بلدید.

+نمونه ی شاخص یک تب نوشت!

چه خواهد کرد با ما عشق..؟...
ما را در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eotagh8 بازدید : 227 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1396 ساعت: 9:31