اخرینِ نودوپنجِ دوست نداشتنی

ساخت وبلاگ
هر کس نداند خدا خوب میداند که نود و پنج بر این اسمای رنجورو نحیف چطور گذشت و چقدر چقدر چقدر جنس دردهاش با همیشه فرق داشت.
از تمام شدنش خیلی خوشحالم،خیلی خیلی خیلی.هرسال از شروع سال جدید خوشحال بودم اما امسال فقط فقط فقط از تمام شدن سال خوشحالم.
اما از همه ی این ها که بگذریم.از شکستن آن به آن امسالم و لبخندهای تصنعی و اشک های یواشکی و اشکارم که بگذریم،خوب که نگاه میکنم میبینم "مارایت الا جمیلا"یعنی همین.
یعنی پشتت از کوه درد خمیده شده باشد اما تا شاخه های بالای درخت سیب قد کشیده باشی..
یعنی حس کنی امسال بعد عمری بیهودگی حداقل دردهای واقعی و شاید با اجر کشیدی.
و حکما همین برای احساس خوشبختی کافیست.
با همه ی این ها خوشحالی من از تمام شدن این سالِ..بابت درد های خودم نیست.بابت فاجعه های بزرگتری ست که امسال همه مان کشیدیم..

فاخته..

+و حکایت آخرین جمعه ی سال در نوشته ها نمیگنجد
چه خواهد کرد با ما عشق..؟...
ما را در سایت چه خواهد کرد با ما عشق..؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eotagh8 بازدید : 169 تاريخ : شنبه 28 اسفند 1395 ساعت: 10:36