امسال؟ سال غمهای بزرگ، دغدغههای کوچک، جیبهای خالی و آنفولانزاهای طولانی بود. امسال سال ترسیدن از گذشتن و هیچ نبودن و نشدن بود. سال کار کردن اما کاری نکردن. دلخوشی پررنگ امسال - فارغ از آنها که همیشه دلخوشی بودند و هستند - مدرسه و بچههام بودند. تنها کسانی که من را از مرگ به علت احساس بیهودگی ممتد نجات میدادند. برای سال جدید کاش بیایم و بنویسم: از «هیچی بهتر از چیز بد و متوسطه» به «تلاش عیار آدمهاست، نه دستاوردهاشون» کوچ کردم. کاش تلاشگر باشم و ادامهدهنده. به جهنم اگر هیچی هم نشدم. تلاشگر و ادامهدهنده بودن قشنگ است، ارزشمند است، متواضعانه و به دور از های و هوی است، و البته نقد است. هرچقدر هم کم. شعار امسال: بخوانیم و بنویسیم. بخوانید, ...ادامه مطلب
این صفحه ی سفید گواه است که ما همیشه تن ِ عمیق ترین کلماتمان را به دست ِ بک اسپیس بی رحم سپرده ایم, ...ادامه مطلب
Et mes rêves s'accrochent à tes phalanges + کلمه ها قدرتمند تر از تصور ما هستند., ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
رواست اگر از این غصه خون بگریم ، خون, ...ادامه مطلب
اتاق جان!دیدی چی شد؟ دیروز دقیقا شدی هم سن ِ قبل ِ پاک شدنت!یعنی اگر پاکت نکرده بودم سنت دوبرابر بود الان! بله دوستان.من دیوونم.سوال بعدی؟, ...ادامه مطلب
تقلا با تلاش فرق دارد.تلاش را کاری ندارم. میخواهم از تقلا بگویمت.بگویمت که تقلا خوب نیست و تو شاید حتی آن را از تلاش هم بهتر بلدی. تقلا وقتی ست که در آبی و رو به غرق شدن ، دست و پای آن وقتت میشود تقلا, ...ادامه مطلب
میدانی اینکه *دقیقا* بیست و دو خط بنویسی و در آنی پاکشان کنی یعنی چه؟یعنی دوباره هوای کندن به سر دارم.خدا بخیر کناد:) +آن ۲۲ خط هم البته شرحی از واقعه ای در رابطه با کندن بود.اما مجملش با اصل داستان همآهنگ تراست.برای همین اینطور شد!:), ...ادامه مطلب
-زیرا که من وقتی تلاشی برای نوشتن نکنم بیشتر نوشتنم می آید!- من زمستان را دوست ندارم.اصلا دوست ندارم.نه فقط چون سرماییم و زمستان دائم پهلو درد دارم یا در حال لرزیدنم، چون زمستان زود شب میشود و قلب, ...ادامه مطلب
"رفاقت به کیفیت است نه به کمیت." این جمله را روزی هزار بار باید بگویم تا وقتی از فرط دلتنگی و علاقه به رفیق، به فرزانه، دیوانه شدم و قهر کردم و زدم زیر میز رفاقتمان، نجات دهنده ام باشد. رفاقت دقیقا هم, ...ادامه مطلب
برویم از ته بزنیم سلسه ی موی دوست را. +کو دوستی؟کو؟:) +"من کاسه ی صبرم.این کاسه لبریزه.." +هنوزبرای این بی خانمان ها تصمیمی ندارم. #باز_هم_موقت ، #احتمالا!, ...ادامه مطلب
کاش آغوشی بود و این من،به وسعت تمام دردهای تمام دقایق خودم،تمام دردهای تمام دقایق عزیزانم و تمام دردهای تمام دقایق همان ها که اسمشان را هم نمیدانم اما دردهاشان آتشم میزنند در انحصارش میباریدم. میباری, ...ادامه مطلب
سلام حاجی!سلام بابا!سلام سردار... میدانی چند وقت است حرف نزدیم..؟ بابا دخترت بزرگ شده.دخترت شبیه همه شده.دخترت همه شده... دیگر در سرش هوای پرواز نیست.دیگر فکر هجرت نیست.دیگر فکر راه نیست... بابا دخترت با همان چیزهایی خوشحال میشود که دیگران میشوند. بوی خاک مستش نمیکند.آبی آسمان عاشقش نمیکند. دلش بوی دنیا گرفته. اصلا میدانید چند وقت است به چشم هاتان خیره نشده؟شمعی روشن نکرده؟چیزی در دفتر "دوستت دارم"ننوشته؟دلش از چیزی نلرزیده؟ چرا..لرزیده...از چه اش را نگوید بهتر است اما... آخ بابا... دخترت دیگر آن دختر بچه ی عاشقی که بخاطر گم شدن پلاکش بغض میکرد نیست... هیچ نوشته ای به دیوار نیست.هیچ عکسی.هیچ دلی حتی ... دریاب جانا ...! دریاب . +این چشم ها چند وقتی ست کویر که هیچ،رمقی هم براش نمانده..., ...ادامه مطلب
میدونم روزای سختیه.خوب میدونم.و بخشی از این سختی رو هیچکس حتی فرزانه و آوینم نمیدونن.اما اسماء!پاشو.بسه دیگه.یادته جنوب پاهات درد میکرد ولی یه لحظه ام حاضر نبودی وایستی؟یادته چه درد دل انگیزی میشد؟اینم میتونه همونقد خوب باشه.درست میشه.باز روزای خوب میان هرچند شاید کوتاه باشن و بعد سری بعدی شروع شه اما خودت خوب میدونی این وسط حالای خوبی ام هست.حتی الانم هست. اسماء!تو ادم درد کشیدن هستی اما حسرت کشیدن نه.پاشو دختر پاشو., ...ادامه مطلب
نقلست که درویشی در آن میان ازو پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی پس فردا بینی آن روزش بکشتند.. و دیگر روزش بسوختند.. و سوم روزش به باد بردادند.. یعنی عشق اینست . + ندیمی غیر منسوب الی شیء من الحیف سقانی مثل ما یشرب کفعل الضیف بالض,مِعراجِ ...ادامه مطلب